سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
25635

:: بازدیدهای امروز ::
1

:: بازدیدهای دیروز ::
7

:: درباره من ::

یه انسان موفق - موفقیت
نوشین
سلام این وبلاگ همانطور که از نامش پیداست در مورده موفقیت و راه ها و روش های اونه هرکدوم از بچه های وبلاگ نویس هم خواستن می تونن از مطالب این وبلاگ استفاده کنن البته با ذکر منبع!

:: لینک به وبلاگ ::

یه انسان موفق - موفقیت

:: دوستان من (لینک) ::

پنالتی
راز عشق
عاشقان یانگوم(نازنین جون)
دل نوشته های یک دختر مصمم

:: خبرنامه ::

 

یه انسان موفق - موفقیت

 

یه انسان موفق

یکشنبه 86/5/14 ساعت 10:33 عصر

 

سلام

می خواستم در مورده زندگی ادم های موفق بنویسم اینکه اونا چیکار میکنن و چه جوری روزگار گذروندن راستش خیلی اسم به ذهنم اومد اما فکر کردم یه نام هست که واسه هممون اشناست حداقل ما ایرانی ها  ایشونو یه انسانه موفق می دونیم چند روز پیش هم تولد ایشون بود امام علی:

1-از لباسی که خریده بود خوشش امد صدقه داد در راه خدا!

2-ظرف حلوایی را که جلویش گذاشته بودندنگاه کرد انگشتش را در ان زدو بعد پاکش کرداز حلوا نخوردهمان انگشت را گذاشت در دهانش مزه مزه کرد گفت غذای خوبیست حرام هم نیست اما دوست ندارم نفسم عادت کندبه چیزی که عادت ندارد به ان!

3-گرسنه بودندو توی خانه هیچ چیز نبود برای خوردن امد بیرون و تا ظهر بشود یک دینار قرض کرد در راه برگشت مقداد را دید او هم برای رفع گرسنگی امده بود بیرون.یک دینار را به مقداد دادو برگشت به خانه .گفت :تو مقدمی بر من .

4-رفته بود مدائن .دهقانها و کشاورز ها که فهمیدند امدند استقبالش جلوی اسب می دویدند .پرسید :این چه کاریست که می کنید ؟گفتند :ما به بزرگان خودمان اینطوری احترام می گذاریم .گفت:اینطوری فقط خودتان را تحقیر می کنید به کسی هم سودی نمی رسانید شما انسان هستیدو ازاد .من هم مثل شما این کار را نکنید.

5-از صحابه رسول خدا بود . می دانستند در غدیر خم هم بوده گفتند :شهادت بده بر ولایت علی .نگفت. هیچ نگفت .مدتی بعد رفتند پیش علی (ع) گفتند :فلانی بیمار است و بستری.گفت:برویم عیادتش شرط انسانیت است .روزگاری او هم از ما بود.

6-شب اخر خانه ناز دخترش بود ام کلثوم.سفره افطار را که جلویش پهن کرد نگاه کرد به صورت دخترش اشک جمع شده بود توی چشمانش -اخر باباجان !کی دیده ای پدرت توی یک وعده دو نوع غذا بخورد !!؟؟دخترش خم شد یکی از ظرفها را بردارد گفت ان یکی را بردار . ام کلثوم که ظرف شیر را برداشت نان ماند توی سفره و نمک!

منبع:کتاب افتاب در محراب

توضیح:روزنامه همشهری چند وقتی است در راستای فعالیت های فرهنگی خود به منظور افزایش مطالعه در جامعه اقدام به چاپ هفتگی کتاب به عنوان ضمیمه رایگان در روز 5شنبه هر هفته نموده است که جادارد از همین جا از کارکنان خوب این نشریه تشکرو قدر دانی کنم از دوستان اینترنتی خودم هم می خوام حتما حتما یه 5شنبه را مهمان همشهری باشن!


نوشته شده توسط: نوشین

نوشته های دیگران ()